ترجمه آيات به نام خداوند بخشنده بخشايشگر . سوگند به روز در آن هنگام كه نور خورشيد گسترده ميشود ( 1) . و سوگند به شب هنگام كه سكونت و آرامش ميبخشد ( 2) . كه پروردگارت نور وحي را از تو قطع نكرده و تو را مورد خشم قرار نداده است ( 3) . و مسلما آخرت براي تو از دنيا بهتر است ( 4) . و پروردگارت به زودي عطايي ميكند كه راضي شوي ( 5) . آيا نبود كه تو را يتيم يافت و سپس پنا داده ؟ ( 6) . و آيا نبود كه راه به جايي نميبردي قدم به قدم هدايتت كرد ؟ ( 7 ) . و تهي دستت يافت پس بينيازت نمود ( 8) . حال كه چنين است پس هيچ يتيمي را از روي قهر خوار مشمار ( 9) . و هيچ سائلي را مرنجان ( 10) .
ترجمة الميزان ج : 20ص :522 و نعمت پروردگارت را با رفتار و گفتارت بازگو كن ( 11) . بيان آيات بعضي گفتهاند : چند روزي به رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) وحي نشد ، به طوري كه مردم گفتند خدا با او وداع كرده ، در پاسخشان اين سوره نازل شد و خداي تعالي به اين وسيله آن حضرت را شاد كرد ، و در سوره مورد بحث ، هم احتمال مكي بودن هست و هم مدني بودن . و الضحي و الليل اذا سجي اين دو آيه سوگند به ضحي و به ليل است ، و كلمه ضحي به طوري كه در مفردات آمده به معناي گسترده شدن نور خورشيد است . ولي بعدها آن زماني را كه نور خورشيد گسترده ميشود نيز ضحي ناميدند ، و مصدر سجو كه فعل سجي مشتق از آن است ، وقتي در كلمه ليل استعمال ميشود ، معناي سكونت و آرامش شب را ميدهد ، پس سجو الليل آن هنگامي است كه ظلمت شب همه جا را فرا گيرد . ما ودعك ربك و ما قلي توديع كه مصدر فعل ودع است به معناي ترك است ، و كلمه قلي - به كسره قاف - به معناي بغض و يا شدت بغض است ، و اين آيه جواب دو سوگند اول سوره است ، و مناسبت نور روز با مساله وحي ، و تاريكي شب با انقطاع وحي بر كسي پوشيده نيست . و للاخرة خير لك من الاولي اين آيه در معناي ترقي دادن مطلب نسبت به مفاد آيه قبل است ، و مفاد آيه قبلي موقف كرامت و عنايت الهي را براي رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) اثبات ميكرد ، در اين آيه ميفرمايد تازه زندگي دنياي تو با آن كرامت و بزرگي كه داري ، و با آن عنايتي كه خداي تعالي به تو دارد در برابر زندگي آخرتت چيزي نيست ، و زندگي آخرت تو از دنيايت بهتر است . و لسوف يعطيك ربك فترضي اين آيه شريفه آيه قبل را تثبيت ميكند و ميفرمايد : در زندگي آخرت خداي تعالي ترجمة الميزان ج : 20ص :523 آنقدر به تو عطا ميكند تا راضي شوي ، هم عطاي خدا را مطلق آورده ، و هم رضايت رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) را . ولي بعضي از مفسرين گفتهاند : اين آيه ناظر است به هر دو زندگي رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) ، هم به زندگي دنيائياش ، و هم به زندگي آخرتيش . ا لم يجدك يتيما فاوي اين آيه و دو آيه بعدش به بعضي از نعمتهاي بزرگي اشاره ميكند كه خداي تعالي به آن جناب انعام كرده بود ، آري رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) هنوز در شكم مادر بود كه پدرش از دنيا رفت ، و دو سال بود كه مادرش درگذشت ، و هشتساله بود كه كفيل و سرپرستش و جدش عبد المطلب از دنيا رفت ، كه از آن به بعد در تحت تكفل عمويش ابو طالب قرار گرفت . بعضي گفتهاند : مراد از يتيم در اين آيه پدر مرده نيست ، بلكه منظور بي نظير بودن است همچنان كه در بي نظير را هم در يتيم ميگويند ، و معناي اين آيه اين است كه : مگر نبود كه خدا تو را فردي بي نظير از بين مردم دانست ، و در نتيجه مردم را دور تو جمع كرد ؟ و وجدك ضالا فهدي مراد از ضلال در اينجا گمراهي نيست بلكه مراد عدم هدايت است ، و منظور از هدايت نداشتن رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) ، حال خود آن جناب است ، و يا صرفنظر از هدايت الهي ميخواهد بفرمايد اگر هدايت خدا نباشد تو و هيچ انساني ديگر از پيش خود هدايت نداريد مگر به وسيله خداي سبحان ، پس رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) هم نفس شريفش با قطع نظر از هدايت خدا ضاله و بي راه بود ، هر چند كه هيچ روزي از هدايت الهي جدا نبوده و از لحظهاي كه خلق شده بود ملازم با آن بود ، در نتيجه آيه شريفه در معناي آيه زير است ، كه ميفرمايد : ما كنت تدري ما الكتاب و لا الايمان ، و از همين باب است كلام موسي كه بنا به حكايت قرآن كريم از آن جناب گفته بود : فعلتها اذا و انا من الضالين ، يعني هنوز به هدايت رسالت اهتداء نشده بودم .
ترجمة الميزان ج : 20ص :524 قريب به اين معنا گفتار بعضي از مفسرين است كه گفتهاند : مراد از ضلالت ، از دست دادن علم است ، همچنان كه در آيه ان تضل احديهما فتذكر احديهما الاخري ، ضلالت به اين معنا آمده ، و مؤيدش آيه زير است كه ميفرمايد : و ان كنت من قبله لمن الغافلين . بعضي ديگر گفتهاند : معنايش اين است كه خدا تو را در بين مردم گمشده يافت ، مردم تو را نميشناختند ، و قدرت را نميدانستند ، و او مردم را به سوي تو و اينكه چه كسي هستي دلالت و هدايت كرد . بعضي ديگر گفتهاند : اين آيه به گم شدن رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) در راه هوازن و مكه اشاره دارد ، آن زمان كه رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) در دامن حليمه سعديه دختر ابي ذؤيب بود ، و حليمه به طوري كه در روايت آمده ميخواست وي را به جدش عبد المطلب برساند ، در بين راه متوجه شد كه محمد (صلياللهعليهوآلهوسلّم) نيست . بعضي ديگر گفتهاند : اشاره است به آن واقعهاي كه در كودكي آن جناب رخ داد ، و در درههاي مكه گم شد . و بعضي آيه را اشاره به داستان گم شدنش در راه شام دانستهاند كه با عمويش ابو طالب در كاروان ميسره غلام خديجه به شام ميرفت ، و در بين راه ناپديد شد . و بعضي ديگر وجوه ديگري ذكر كردهاند كه ضعفش براي هر خوانندهاي روشن است . و وجدك عائلا فاغني كلمه عائل به معناي تهي دستي است كه از مال دنيا چيزي ندارد ، و رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) همينطور بود ، و خداي تعالي او را بعد از ازدواج با خديجه دختر خويلد ( عليها السلام ) بي نياز كرد ، و خديجه تمامي اموالش را با همه كثرتي كه داشت به آن جناب بخشيد .
ترجمة الميزان ج : 20ص :525 ولي بعضي گفتهاند : مراد از اغناء ، استجابت دعاي آن حضرت است . فاما اليتيم فلا تقهر راغب ميگويد : كلمه قهر به معناي غلبه كردن بر كسي است ، اما نه تنها غلبه كردن ، بلكه غلبه توأم با خوار كردن او ، و قهر به يك يك اين دو معنا هم گفته ميشود . و اما السائل فلا تنهر كلمه نهر كه مصدر فعل نهي لا تنهر است ، به معناي زجر و رنجاندن با غلظت و خشونت است . و اما بنعمة ربك فحدث كلمه تحديث كه مصدر فعل امر حدث است ، وقتي در نعمت بكار رود تحديث نعمت به معناي ذكر و ياد آوري و نشاندادن آن است ، حال يا به زبان و يا به عمل ، و اين عمل شكر نعمت است ، و اوامر و نواهي اين چند آيه يعني خوار نكردن يتيم ، و نرنجاندن فقير ، و نشاندادن نعمت ، دستور به همه مردم است ، هر چند كه خطاب متوجه به شخص رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) شده . و اين آيات سهگانه به خاطر اينكه حرف فاء در ابتداي آيه اولي در آمده نتيجهگيري از آيه قبل است كه عنايات الهي نسبت به رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) را ميشمرد ، گويا فرموده : تو طعم ذلتي را كه يتيم ميچشد چشيدهاي ، و ذلت و شكسته شدن دل او را احساس كردهاي ، پس هيچ يتيمي را خوار مشمار ، و مال او را هم خوار مدار و در آن تجاوز مكن ، و نيز تو تلخي گمراهي و احتياج به هدايت را ، و تلخي فقر و تهي دستي را درك كردهاي ، پس هيچ سائلي را كه از تو ميخواهد حاجتش را بر آوري از خود مران ، حاجتش اگر هدايت است و اگر معاش است برآور ، و تو طعم انعام خدا را بعد از فقر و تهيدستي چشيدهاي ، و ارزش جود و كرم و رحمت خدا را ميداني ، پس نعمت او را سپاس گوي ، و همه جا نعمتش را يادآور شو ، و از مردم پنهانش مدار . بحث روايتي در تفسير قمي در ذيل آيه و الضحي امام فرموده : ضحي به معناي بلند شدن نور ترجمة الميزان ج : 20ص :526 خورشيد است ، و الليل اذا سجي يعني شب در هنگامي كه همه جا را تاريك كند . و در همان كتاب در معناي جمله و ما قلي فرموده : يعني و تو را دشمن نداشت . و سيوطي در الدر المنثور در ذيل آيه و لسوف يعطيك ربك فترضي از ابن ابي شيبه از ابن مسعود روايت آورده كه گفت : رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) فرمود : ما اهل بيتي هستيم كه خداي تعالي براي ما آخرت را بر دنيابرگزيد و ترجيح داد ، و لذا فرمود : و لسوف يعطيك ربك فترضي . و در همان كتاب است كه عسكري در كتاب المواعظ و ابن لال و ابن نجار ، از جابر بن عبد الله روايت كردهاند كه گفت : روزي رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) بر علي و فاطمه وارد شد ، ديد فاطمه مشغول دستاس كردن است ، در حالي كه به جاي لباس ، حله شتر بر خود افكنده ، همين كه چشمش به او افتاد فرمود : يا فاطمه بشتاب و تلخي دنيا را بچش ، براي فردا و نعيم آخرتش ، دنبال اين جريان بود كه آيه و لسوف يعطيك ربك فترضي نازل شد . مؤلف : در اين روايت دو احتمال وجود دارد : يكي اينكه خواسته باشد بگويد آيه مذكور نخست به تنهايي بعد از آيات قبلش نازل شد ، و بعدها بقيه آيات سوره به آن ملحق گرديد ، دوم اينكه سوره همهاش يكباره نازل شد ، و در خصوص اين داستان آيه مورد بحث دوباره نازل شده باشد . و در همان كتاب است كه ابن منذر و ابن مردويه و ابو نعيم - در كتاب الحليه - از طريق حرب بن شريح روايت كردهاند كه گفت : من به ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين ( امام باقر (عليهالسلام) گفتم : به نظر شما اين شفاعتي كه اهل عراق بر سر زبانها دارند حق است ؟ فرمود : آري به خدا سوگند عمويم محمد بن حنفيه از علي بن ابي طالب نقل كرد كه رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) فرمود : آنقدر از امتم شفاعت ميكنم كه خداي تعالي خطاب ميكند اي محمد آيا راضي شدي ؟ عرضه ميدارم : بلي ، پروردگارا راضي شدم . آنگاه رو به من - حرب ابن شريح - كرد و فرمود : شما به اهل عراق ميگوييد : از تمامي آيات قرآن آيهاي كه بيش از همه اميد بخش است آيه زير است كه ميفرمايد : يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا - اي بندگانم كه بر خود ستم روا داشتيد ، از رحمت خدا مايوس نشويد ، كه خدا همه گناهان را ترجمة الميزان ج : 20ص :527 ميآمرزد عرضه داشتم بله ، ما اينطور معتقديم ، فرمود : ليكن ما اهل بيت ميگوييم از همه آيات در كتاب خدا اميدبخشتر آيه و لسوف يعطيك ربك فترضي است ، كه راجع به شفاعت است . و در تفسير برهان از ابن بابويه نقل كرده كه وي به سند خود از ابن جهم از حضرت رضا (عليهالسلام) روايت كرده كه در مجلس مامون فرمود : خداي تعالي به پيامبر گراميش محمد ( صلوات الله عليه ) فرموده : ا لم يجدك يتيما فاوي ، يعني تو يتيمي بودي خداي تعالي مردم را دور تو جمع كرد ، و وجدك ضالا يعني تو نزد قومت گم شده بودي ، فهدي يعني قوم تو را به سوي معرفت تو هدايت نمود ، و وجدك عائلا فاغني يعني تو را بي نياز كرد از اين راه كه دعايت را مستجاب نمود مامون چون اين تفسير را شنيد گفت : خدا در تو بركت دهد يا بن رسول الله ( و يا خدا در تو بركت نهاده ) . و در همان كتاب از برقي نقل كرده كه او به سند خود از عمرو بن ابي نصر نقل كرده كه گفت : مردي از اهل بصره برايم حديث كرد كه من حسين بن علي ( عليهما السلام ) و عبد الله بن عمر را ديدم در خانه كعبه طواف ميكردند ، از ابن عمر معناي آيه و اما بنعمة ربك فحدث را پرسيدم ، گفت : خداي تعالي به آن جناب دستور داده نعمتهاي خدا را حديث كند و به مردم بگويد . آنگاه به حسين بن علي عرض كردم منظور از آيه و اما بنعمة ربك فحدث چيست ؟ فرمود به آنجناب دستور داده كه نعمت دين را كه خدا به او انعام فرموده با مردم در ميان بگذارد . و در الدر المنثور است كه بيهقي از حسن بن علي روايت كرده كه در معناي آيه و اما بنعمة ربك فحدث فرمود : هر وقت به چيزي رسيدي به برادران ايمانيت اطلاع بده . و در همان كتاب است كه ابو داوود از جابر بن عبد الله روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) فرمود : هر كس با نعمتي كه به او داده شده مورد آزمايش قرار گيرد و آن را به اطلاع مردم برساند شكرش را به جا آورده و هر كس آن را كتمان كند كفرانش نموده ، و هر كس در اين باب بلوف بزند و خود را به چيزي كه ندارد و به او ندادهاند بيارايد مثل كسي است كه جامه دروغ به تن كرده باشد . |
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |